زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه
 

ابن بدرون





ابن بدرون ابوالقاسم‌ یا ابومروان‌، عبدالملک‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ بدرون‌ حضرمی‌ سبتی‌ (د پس‌ از ۶۰۸ ق‌/ ۱۲۱۱ م‌)، ادیب‌، کاتب‌ و شاعر دوره موحدون‌ اندلس‌ بود. از شاگردان‌ و راویان‌ او ابوعبدالله‌ بن‌ صفار ضریر و ابوالخطاب‌ بن‌ خلیل‌ شناخته‌ شده‌اند. ابن بدرون، همه شهرت‌ خود را مدیون‌ شرحی‌ است‌ که‌ بر قصیدۀ معروف‌ ابن‌ عبدون‌ نوشته‌ است‌.


۱ - نسب



اِبْنِ‌بَدْرون‌، ابوالقاسم‌ یا ابومروان‌، عبدالملک‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ بدرون‌ حضرمی‌ سبتی‌ (د پس‌ از ۶۰۸ ق‌/ ۱۲۱۱ م‌)، ادیب‌، کاتب‌ و شاعر دورۀ موحدون‌ اندلس‌. از لقب‌ حضرمی‌ وی‌ چنین‌ برمی‌آید که‌ نیاکانش‌ از مردم‌ جنوب‌ عربستان‌ بوده‌اند.
[۱] Huart, Clément, Littérature arabe, Paris, ۱۹۷, P۲۰۴
اما خود او را اهل‌ شِلْب در غرب‌ اندلس‌ دانسته‌اند.
[۳] ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، المقتضب‌، ج۱، ص۱۶۱، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ ق‌/ ۱۹۸۳ م‌.


۲ - بهره‌های علمی



آنچه‌ از زندگی‌ او می‌دانیم‌ این‌ است‌ که‌ در شلب‌ به‌ فراگیری‌ علم‌ و ادب‌ پرداخته‌ و سپس‌ احتمالاً به‌ اشبیلیه‌ رفته‌ و دیر زمانی‌ در روزگار سلطان‌ یوسف‌ بن‌ عبدالمؤمن‌ موحدی‌ (۵۵۸ -۵۸۰ ق‌/ ۱۱۶۳-۱۱۸۴ م‌) در آن‌ شهر زیسته‌ است‌.
[۵] فروخ،‌ عمر، تاریخ‌ الادب‌ العربی‌، ج۵، ص۵۸۲
[۶] GAL، P ۴۱۵.
[۷] Huart, Clément, Littérature arabe, Paris, ۱۹۷, P۲۰۴.
شاید به‌ همین‌ سبب‌ گاه‌ وی‌ را اشبیلی‌ نیز خوانده‌اند.
[۸] سرکیس‌ چاپی، ج۱، ص۴۵.
[۹] بستانی‌ ف‌، ج۲، ص۳۶۰.
[۱۰] رکابی،‌ جودت‌، فی‌ الادب‌ الاندلسی‌، ج۱، ص۵۶، قاهره‌، ۱۹۷۰ م‌.
وجه‌ انتساب‌ او به‌ «سبة» روشن‌ نیست‌. مرگ‌ وی‌ در شلب‌ روی‌ داده‌ است‌.
[۱۱] دایة، محمد رضوان‌، تاریخ‌ النقد الادبی‌ فی‌ الاندلس‌، ج۱، ص۲۱۲، بیروت‌، ۱۴۰۱ ق‌/ ۱۹۸۱ م‌.

ابن‌ ابار او را کاتبی‌ بلیغ‌ و خطیبی‌ سخنور خوانده‌ است‌. ابیاتی‌ از سروده‌های‌ وی‌ را نیز ابن‌ ابار
[۱۳] ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، المقتضب‌، ج۱، ص۱۶۱، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ ق‌/ ۱۹۸۳ م‌.
و مقری‌ نقل‌ کرده‌اند.

۳ - شاگردان



از شاگردان‌ و راویان‌ او ابوعبدالله‌ بن‌ صفار ضریر و ابوالخطاب‌ بن‌ خلیل‌ شناخته‌ شده‌اند.
[۱۵] دایة، محمد رضوان‌، تاریخ‌ النقد الادبی‌ فی‌ الاندلس‌، ج۱، ص۲۱۲، بیروت‌، ۱۴۰۱ ق‌/ ۱۹۸۱ م‌.


۴ - سرانجام



تاریخ‌ مرگ‌ وی‌ همچون‌ تاریخ‌ تولدش‌ دانسته‌ نیست‌، اما می‌دانیم‌ که‌ تا ۶۰۸ ق‌ زنده‌ بوده‌، زیرا ابن‌ ابار گفته‌ که‌ خود اجازه‌ای‌ را به‌ خط وی‌ که‌ تاریخ‌ آن‌ ۶۰۸ ق‌ بوده‌، دیده‌ است‌.

۵ - اثر ماندگار



ابن‌ بدرون‌، همۀ شهرت‌ خود را مدیون‌ شرحی‌ است‌ که‌ بر قصیدۀ معروف‌ ابن‌ عبدون‌ (ه‌ م‌) نوشته‌ است‌. ابن‌ عبدون‌ که‌ خود در دربار افطسیان‌ بطلیوس‌ دبیر بود، پس‌ از سقوط شهر و نابود شدن‌ افطسیان‌ به‌ دست‌ مرابطون‌ (۴۸۷ ق‌/ ۱۰۹۴ م‌)، قصیده‌ای‌ در رثای‌ آنان‌ سرود که‌ در نوع‌ خود بی‌نظیر است‌. وی‌ در این‌ قصیده‌ پیش‌ از آنکه‌ به‌ خاندان‌ بنی‌ افطس‌ برسد، کلیاتی‌ از تاریخ‌ جهان‌ و خاندان‌های‌ بزرگی‌ که‌ در کشاکش‌ روزگار نابود شده‌اند، برمی‌شمارد.
پیداست‌ که‌ تاریخی‌ آنچنان‌ فشرده‌ و نام‌هایی‌ آنچنان‌ کوتاه‌ و مختصر شده‌، همگان‌ را سودی‌ به‌ بار نمی‌آورد و حتی‌ ادیبان‌ به‌ دیدۀ شک‌ در آن‌ می‌نگریستند و این‌ امر از آنچه‌ ابن‌ بدرون‌ نقل‌ کرده‌، استنباط می‌شود. وی‌ در مقدمۀ شرح‌ خود می‌نویسد که‌ در انجمنی‌، گروهی‌ از ادیبان‌ زمان‌ گرد آمده‌ بودند.
چون‌ سخن‌ به‌ «احالات‌» رسید یکی‌ از حاضران‌ قصیدۀ ابن‌ عبدون‌ را خواند، اما آن‌ ادیبان‌ کمتر با فن‌ «احالات‌» آشنا بودند، به‌ نحوی‌ که‌ یکی‌ از آنان‌ قصیده‌ را معمایی‌ دانست‌ که‌ هیچ‌ کس‌ به‌ فهم‌ و شرح‌ آن‌ میل‌ نخواهد کرد. در آن‌ میان‌ کسی‌ به‌ ابن‌ بدرون‌ اشاره‌ کرد و اظهار داشت‌ که‌ او اگر بخواهد، از عهدۀ کار برخواهد آمد. این‌ ماجرا موجب‌ شد که‌ ابن‌ بدرون‌ به‌ شرح‌ قصیده‌ اقدام‌ نماید.
تاریخ‌ها و حکایاتی‌ که‌ ابن‌ بدرون‌ در شرح‌ خود آورده‌، ناچار پا به‌ پای‌ ابیات‌ قصیده‌ پیش‌ آمده‌ است‌ و او در ترتیب‌ اشعار تغییری‌ نداده‌ است‌. بدین‌سان‌ شرح‌ از «دارا» آغاز می‌شود و تاریخ‌ ایرانیان‌ از دارا تا مرگ‌ یزدگرد سوم‌ یعنی‌ حدود ۳۱ ق‌، ۵۶ صفحه‌ را در برمی‌گیرد. سهم‌ یونانیان‌ از ۶ صفحه‌ در نمی‌گذرد.
۷۵صفحه‌ به‌ اعراب‌ بائده‌، عاربه‌ و مستعربه‌، حکام‌ یمن‌ و بخشی‌ از ایام‌العرب‌ و تاریخ‌ مناذرۀ حیره‌ اختصاص‌ می‌یابد و در شرح‌ بیت‌های‌ ۳۱ و ۳۲ به‌ تاریخ‌ آغاز اسلام‌ و حتی‌ شهادت‌ امام‌ حسین‌ (علیه‌السلام) و ماجرای‌ برامکه‌ می‌پردازد و در پایان‌ شرح‌، به‌ امیران‌ اندلس‌ نیز اشارتی‌ رفته‌ است‌. اما شرح‌ ابن‌ بدرون‌ در بیت‌ ۴۸ قصیده‌ که‌ رثای‌ افطسیان‌ است‌، متوقف‌ می‌گردد و بدین‌سان‌ ۲۸ بیت‌ بدون‌ شرح‌ باقی‌ می‌ماند که‌ شاید نیازی‌ هم‌ به‌ شرح‌ نداشته‌ است‌.
با این همه‌ اسماعیل‌ بن‌ احمد بن‌ اثیر، شرح‌ او را مختصر کرده‌، سپس‌ خود به‌ تکمیل‌ قصیدۀ ابن‌ عبدون‌ پرداخته‌ و می‌گوید: چون‌ قصیدۀ ابن‌ عبدون‌ به‌ سبب‌ مرگ‌ او در ۳۳۳ ق‌ (زمان‌ مقتدر) متوقف‌ شد، من‌ شعری‌ به‌ همان‌ وزن‌ و قافیه‌ از زمان‌ قاهر تا ۶۹۷ ق‌ که‌ روزگار دولت‌ ترکان‌ است‌، بر آن‌ افزوده‌ام‌. به‌ گفتۀ حاجی‌ خلیفه‌
[۱۷] حاجی‌ خلیفه‌، کشف‌الظنون‌ اسامی‌ الکتب‌ و، ج۳، ص۱۳۲۹، استانبول‌، ۱۹۴۱-۱۹۴۳ م‌.
ابن‌ جوزی‌ نیز این‌ قصیده‌ را شرح‌ کرده‌ است‌. قصیدۀ ابن‌ عبدون‌ و شرح‌ ابن‌ بدرون‌، از نظر تاریخی‌ هیچ‌ کدام‌ اعتباری‌ ندارد، زیرا آنان‌ به‌ منابعی‌ دسترسی‌ نداشته‌اند که‌ اکنون‌ مفقود شده‌ باشد.
ابن‌بدرون‌ در جای‌ جای‌ شرحش‌، به‌ مجسطی‌ بطلمیوس‌، تاریخ‌ خوارزمی‌، مختصر تاریخ‌ طبری‌، معارف‌ ابن‌ قتیبه‌، مختصر اوراق‌ صولی‌
[۱۸] دایة، محمد رضوان‌، تاریخ‌ النقد الادبی‌ فی‌ الاندلس‌، ج۱، ص۲۱۴، بیروت‌، ۱۴۰۱ ق‌/ ۱۹۸۱ م‌.
و به‌ خصوص‌ مروج‌ مسعودی‌ اشاره‌ کرده‌، اما از بررسی‌های‌ انجام‌ شده‌، چنین‌ آشکار می‌شود که‌ وی‌، دست‌ کم‌ در بخش‌ عظیمی‌ از کتاب‌، تنها مروج‌ مسعودی‌ را رونویسی‌ کرده‌ و فقط به‌ حذف‌ برخی‌ روایات‌ مکرر آن‌ اکتفا نموده‌ است‌ مثلاً نسب‌ ایرانیان‌، (مثلاً قس‌: نسب‌ ايرانيان‌،
[۱۹] مسعودی، علی‌ بن حسین، مروج‌ الذهب‌، ج۲، ص۱۳۸ به‌ بعد، به‌ کوشش‌ باربیه‌ دومنار، پاریس‌، ۱۸۷۴ م‌.
[۲۰] ابن‌ بدرون،‌ عبدالملک‌ بن عبدالله، شرح‌ قصیدة ابن‌ عبدون‌، ج۱، ص۱۴ به بعد، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ صبری‌ الکردی‌، قاهره‌، ۱۳۴۰ ق‌.
یونانیان
[۲۱] مسعودی، علی‌ بن حسین، مروج‌ الذهب‌، ج۲، ص۲۴۲ به‌ بعد، به‌ کوشش‌ باربیه‌ دومنار، پاریس‌، ۱۸۷۴ م‌.
[۲۲] ابن‌ بدرون،‌ عبدالملک‌ بن عبدالله، شرح‌ قصیدة ابن‌ عبدون‌، ج۱، ص۵۶ به‌ بعد، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ صبری‌ الکردی‌، قاهره‌، ۱۳۴۰ ق‌.
تواریخ‌ اعراب‌ بائده‌ و ملوک‌ حیره‌ و غیره‌ نیز به‌ همین‌ حال‌ است‌.)
با این همه‌ شرح‌ او گمنام‌ نماند. حتی‌ دانشمند مطلعی‌ چون‌ ابن‌ خلکان‌ نیز «فوایدی‌ افزون‌» بر آنچه‌ در دیگر منابع‌ خود دیده‌، در آن‌ یافته‌ است‌ (وی‌ مجموعاً ۳ بار به‌ او استناد کرده‌،
[۲۵] ابن‌ خلکان‌، وفیات‌، ج۴، ص۳۵۳.
) مقری‌ تلمسانی‌ آن‌ را نیک‌ می‌شناخته‌، چه‌ می‌گوید: «این‌ شرح‌، در این‌ بلاد مشرقی‌ مشهور است.»
[۲۶] مقری،‌ احمد بن محمد، نفح‌ الطیب‌، ج۱، ص۱۸۵، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ ق‌/ ۱۹۶۸ م‌.

شرح‌ ابن‌ بدرون‌، به‌ چندین‌ نام‌ مشهور است‌: کمامةالزهر و فریدةالدهر، کمامةالزهر و صدفةالدر، و یا شرح‌ البسامة باطواق‌ الحمامة، زیرا نام‌ قصیدۀ ابن‌ عبدون‌، «بسامة» بوده‌ است‌.
[۲۷] ابن‌ بدرون،‌ عبدالملک‌ بن عبدالله، شرح‌ قصیدة ابن‌ عبدون‌، ج۱، ص۲، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ صبری‌ الکردی‌، قاهره‌، ۱۳۴۰ ق‌.
این‌ کتاب‌ تاکنون‌ ۳ بار به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌: لیدن‌، به‌ کوشش‌ هوگولیت، ۱۸۳۹ م‌، لیدن‌، به‌ کوشش‌ دوزی‌، ۱۸۴۶ م‌ و قاهره‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ صبری‌ الکردی‌، ۱۳۴۰ ق‌.

۶ - فهرست منابع



(۱) ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، التکملة لکتاب‌ الصلة، به‌ کوشش‌ کودرا، مادرید، ۱۸۸۲ م.
(۲) ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، المقتضب‌، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ ق‌/ ۱۹۸۳ م‌.
(۳) ابن‌ بدرون،‌ عبدالملک‌ بن عبدالله، شرح‌ قصیدة ابن‌ عبدون‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ صبری‌ الکردی‌، قاهره‌، ۱۳۴۰ ق‌.
(۴) ابن‌ خلکان‌، وفیات‌.
(۵) بستانی‌ ف‌.
(۶) حاجی‌ خلیفه‌، کشف‌الظنون‌ اسامی‌ الکتب‌ و، استانبول‌، ۱۹۴۱-۱۹۴۳ م‌.
(۷) دایة، محمد رضوان‌، تاریخ‌ النقد الادبی‌ فی‌ الاندلس‌، بیروت‌، ۱۴۰۱ ق‌/ ۱۹۸۱ م‌.
(۸) رکابی،‌ جودت‌، فی‌ الادب‌ الاندلسی‌، قاهره‌، ۱۹۷۰ م‌.
(۹) سرکیس‌ چاپی.
(۱۰) فروخ،‌ عمر، تاریخ‌ الادب‌ العربی‌، بیروت‌، ۱۹۸۲ م‌.
(۱۱) مسعودی، علی‌ بن حسین، مروج‌ الذهب‌، به‌ کوشش‌ باربیه‌ دومنار، پاریس‌، ۱۸۷۴ م‌.
(۱۲) مقری،‌ احمد بن محمد، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ ق‌/ ۱۹۶۸ م‌.
(۱۳) .GAL
(۱۴) .Huart, Clément, Littérature arabe, Paris, ۱۹۷۳

۷ - پانویس


 
۱. Huart, Clément, Littérature arabe, Paris, ۱۹۷, P۲۰۴
۲. ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، التکملة لکتاب‌ الصلة، ج۳، ص۸۵، به‌ کوشش‌ کودرا، مادرید، ۱۸۸۲ م.    
۳. ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، المقتضب‌، ج۱، ص۱۶۱، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ ق‌/ ۱۹۸۳ م‌.
۴. ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، التکملة لکتاب‌ الصلة، ج۳، ص۸۵، به‌ کوشش‌ کودرا، مادرید، ۱۸۸۲ م.    
۵. فروخ،‌ عمر، تاریخ‌ الادب‌ العربی‌، ج۵، ص۵۸۲
۶. GAL، P ۴۱۵.
۷. Huart, Clément, Littérature arabe, Paris, ۱۹۷, P۲۰۴.
۸. سرکیس‌ چاپی، ج۱، ص۴۵.
۹. بستانی‌ ف‌، ج۲، ص۳۶۰.
۱۰. رکابی،‌ جودت‌، فی‌ الادب‌ الاندلسی‌، ج۱، ص۵۶، قاهره‌، ۱۹۷۰ م‌.
۱۱. دایة، محمد رضوان‌، تاریخ‌ النقد الادبی‌ فی‌ الاندلس‌، ج۱، ص۲۱۲، بیروت‌، ۱۴۰۱ ق‌/ ۱۹۸۱ م‌.
۱۲. ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، التکملة لکتاب‌ الصلة، ج۳، ص۸۵، به‌ کوشش‌ کودرا، مادرید، ۱۸۸۲ م.    
۱۳. ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، المقتضب‌، ج۱، ص۱۶۱، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ ق‌/ ۱۹۸۳ م‌.
۱۴. مقری،‌ احمد بن محمد، نفح‌ الطیب‌، ج۱، ص۱۸۵، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ ق‌/ ۱۹۶۸ م‌.    
۱۵. دایة، محمد رضوان‌، تاریخ‌ النقد الادبی‌ فی‌ الاندلس‌، ج۱، ص۲۱۲، بیروت‌، ۱۴۰۱ ق‌/ ۱۹۸۱ م‌.
۱۶. ابن‌ ابار، محمد بن عبدالله، التکملة لکتاب‌ الصلة، ج۳، ص۸۵، به‌ کوشش‌ کودرا، مادرید، ۱۸۸۲ م.    
۱۷. حاجی‌ خلیفه‌، کشف‌الظنون‌ اسامی‌ الکتب‌ و، ج۳، ص۱۳۲۹، استانبول‌، ۱۹۴۱-۱۹۴۳ م‌.
۱۸. دایة، محمد رضوان‌، تاریخ‌ النقد الادبی‌ فی‌ الاندلس‌، ج۱، ص۲۱۴، بیروت‌، ۱۴۰۱ ق‌/ ۱۹۸۱ م‌.
۱۹. مسعودی، علی‌ بن حسین، مروج‌ الذهب‌، ج۲، ص۱۳۸ به‌ بعد، به‌ کوشش‌ باربیه‌ دومنار، پاریس‌، ۱۸۷۴ م‌.
۲۰. ابن‌ بدرون،‌ عبدالملک‌ بن عبدالله، شرح‌ قصیدة ابن‌ عبدون‌، ج۱، ص۱۴ به بعد، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ صبری‌ الکردی‌، قاهره‌، ۱۳۴۰ ق‌.
۲۱. مسعودی، علی‌ بن حسین، مروج‌ الذهب‌، ج۲، ص۲۴۲ به‌ بعد، به‌ کوشش‌ باربیه‌ دومنار، پاریس‌، ۱۸۷۴ م‌.
۲۲. ابن‌ بدرون،‌ عبدالملک‌ بن عبدالله، شرح‌ قصیدة ابن‌ عبدون‌، ج۱، ص۵۶ به‌ بعد، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ صبری‌ الکردی‌، قاهره‌، ۱۳۴۰ ق‌.
۲۳. ابن‌ خلکان‌، وفیات‌، ج۱، ص۳۳۸.    
۲۴. ابن‌ خلکان‌، وفیات‌، ج۳، ص۴۷۰.    
۲۵. ابن‌ خلکان‌، وفیات‌، ج۴، ص۳۵۳.
۲۶. مقری،‌ احمد بن محمد، نفح‌ الطیب‌، ج۱، ص۱۸۵، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ ق‌/ ۱۹۶۸ م‌.
۲۷. ابن‌ بدرون،‌ عبدالملک‌ بن عبدالله، شرح‌ قصیدة ابن‌ عبدون‌، ج۱، ص۲، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ صبری‌ الکردی‌، قاهره‌، ۱۳۴۰ ق‌.


۸ - منبع



مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن بدرون»، شماره۴۰.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.